درس پنجم:شتربان با ایمان
خلاصه درس
این درس در مورد مردی به نام صفوان بود که کارش کرایه دادن شتر به مسافران بود که در زمان هارون عباسی زندگی میکرد و یکی از یاران امام کاظم بود هارون میخواست با درباریانش به سفر حج برود اون میخواست با فریب خود را فردی با ایمان نشان دهد هارون به یکی از مامورانش گفت تعداد ما زیاد است و شتر کم داریم برو از صفوان شتر کرایه کن مامور نزد صفوان آمد و درخواست هارون را به او گفت صفوان لحظهای فکر کرد از طرفی هارون از دشمنان مولایش امام کاظم علیه السلام بود و از سوی دیگری این معامله پرسود بود زیرا هارون شتران زیادی می خواست آن هم برای چند ماه صفوان با خود گفت چه عیبی دارد هارون شتران را برای سفر حج میخواهد حج هم عبادتی شگفت انگیز است چند روز بعد خدمت امام کاظم علیه السلام رسید �امام کاظم با چهرهای گرفته گفت کار خوبی نکردی صفوان صفوان گفت کدام کار امام کاظم گفت کرایه دادن شتران به هارون صفوان گفت هارون آنها را برای زیارت خانه خدا میخواست نه برای شکار امام کاظم گفت آیا دوست داری هارون تا زمان پرداخت کرایه زنده بماند صفوان گفت آری آری دوست دارم تا زنده بماند و کرایه من را بپردازد امام کاظم علیه السلام گفت هر کس زنده ماندن ستمکاران را دوست بدارد از آناست و در آتش دوزخ جای داشت صفوان به خود آمد و برای نجات خودش همه شتران را فروخت تا به هارون کرایه ندهد خدا در قرآن همه ما مسلمانان را برادر یکدیگر شمرده و به ما سفارش کرده است که به دیگران محبت بورزیم و انسانهای با ایمان و نیکوکاران را دوست بداریم و از کسانی که با اهل بیت و پیامبران دشمنی دارند جدا باشیم
این درس در مورد مردی به نام صفوان بود که کارش کرایه دادن شتر به مسافران بود که در زمان هارون عباسی زندگی میکرد و یکی از یاران امام کاظم بود هارون میخواست با درباریانش به سفر حج برود اون میخواست با فریب خود را فردی با ایمان نشان دهد هارون به یکی از مامورانش گفت تعداد ما زیاد است و شتر کم داریم برو از صفوان شتر کرایه کن مامور نزد صفوان آمد و درخواست هارون را به او گفت صفوان لحظهای فکر کرد از طرفی هارون از دشمنان مولایش امام کاظم علیه السلام بود و از سوی دیگری این معامله پرسود بود زیرا هارون شتران زیادی می خواست آن هم برای چند ماه صفوان با خود گفت چه عیبی دارد هارون شتران را برای سفر حج میخواهد حج هم عبادتی شگفت انگیز است چند روز بعد خدمت امام کاظم علیه السلام رسید �امام کاظم با چهرهای گرفته گفت کار خوبی نکردی صفوان صفوان گفت کدام کار امام کاظم گفت کرایه دادن شتران به هارون صفوان گفت هارون آنها را برای زیارت خانه خدا میخواست نه برای شکار امام کاظم گفت آیا دوست داری هارون تا زمان پرداخت کرایه زنده بماند صفوان گفت آری آری دوست دارم تا زنده بماند و کرایه من را بپردازد امام کاظم علیه السلام گفت هر کس زنده ماندن ستمکاران را دوست بدارد از آناست و در آتش دوزخ جای داشت صفوان به خود آمد و برای نجات خودش همه شتران را فروخت تا به هارون کرایه ندهد خدا در قرآن همه ما مسلمانان را برادر یکدیگر شمرده و به ما سفارش کرده است که به دیگران محبت بورزیم و انسانهای با ایمان و نیکوکاران را دوست بداریم و از کسانی که با اهل بیت و پیامبران دشمنی دارند جدا باشیم
خلاصه درس سیمای خوبان
خلاصه درس نهم هدیههای ششم